ماهی گلی

همیشه از دور وقتی یکیو میدیدم خوب شعار میدادم که اگه من بودم تو اون شرایط فلان کارو میکردم

تو این فیلما وقتی طرف میزد یکیو میکشت یا هنوز زنده بود من چقددد حرص میخوردم که چرا یارو رو یواشکی دفن کردی و به کسی نگفتی

خب این طبیعیه چون بیرونه گود نشستم و هیچی حالیم نیس

تا اینکه ماهی گلی خریدم و بابا کلی ابرازه ناراحتی کرد که اگه بمیره چی میشه!

یه شب که اومدم بالاسرش دیدم نازنینم اومده رو اب

از ترسه اینکه بابا یا کسی نبینه با هول و ولا ماهیرو از شیشه انداختم بیرون!

همون ماهی گلی که عاشقش شده بودمو مردنش هم تقصیره من نبوده

همونی که میگفتم اگه بمیره مثه فلان دوستم میبرم و تو باغچه حیاط دفنش میکنم

ولی نشد...