22:23

ساخت وبلاگ
اين چند وقته واقعن اشغال بوده کلن بعده عيد گند خورد به همه چي اينز بابا اينز وضعه زندگي ولي اين ده روزه برا من بد نبود چون گيج ميزدم هيچي حاليم نبود يا خيلي اروم بودم يا خيلي هاپو البته بستگي ب فردي که باهاش طرف بودم هم داشته هااا ولي خب فک کنم تو اين ده روز بجز ساعتايه خابه شب شيش ساعتم افقي بودم واسه جذبه داروها قضيش هم ازين قرار بود که گوشم عفونت کرد خون ميومد رفتم دکتر گفت پردش پاره شده همش سرگيجه و تهو و ايناهم داشتم گفت عفونت زده ب خونت همين ک مخت نزده برو خداتو شکر کن ي نامه دادن بيمارستان شريعتيو يارو خوند اومد بزور بستريم کنه که اون عنترا همون دانشجو خنگا بيان منو بذارن بعنوانه سوژه تا خوب شم با مقاومتايه بابا اومدم بيرون ازون خراب شده و تو خونه کلي مواظبت کردم و قرص و امپول و قطره و ازين آت و آشغالا مصرف کردم حالا فردا برم دکتر ببينم چه غلطي بايد بکنم امتحانايه مزخرفم داره شورو ميشه بعدشم ترم تابستونيه آشغالترز همشون شورو ميشه اصلن حسش نيس همشم خابم مياد ولي نميبره خيلي کلافم نميدونم چمه ميدونمااا ولي خب....

دانشگا هم شده قوزه بالاقوز آقايه ت. برام خاستگار پيدا ميکنه مياد با عکساشون بعضي رقتام با خوده اون مردکه بوزينه مياد پيشم ازش تعريف ميکنه منم هردفه با يه بهونه و شوخي و خنده ردشون ميکنم اصلن دوست ندارم اين خز بازيارو ولي ازونجايي ک همه جا بپا دارم بابا فهميده بود و بعدم مامان و بعدم گفتن شماره خونرو بدم سرخود زره مفت يا بقوله بابا غارغار نکنم 

دکترمو امروز زنگ زدم بهم قراره وقت بده برم پيشش خداکنه مثه قبل شم اخه الانمو دوس ندارم يجورايي سرم خيلي درد ميکنه مامان ميگه اگه عفونت زده باشه ب مغزت ميميري زودي تو اين هيري ويري فقط هزينه کفن و دفن و عمل تورو کم داريم منم غصه خوردم گفتم نميخاد اصن بذارينم تو جوب شهرداري مفتي دفن ميکنه :'( 

خيلي بيرون هوا گرمه تو خونه هم کولر روشنه خوبه ولي واي بحاله اينکه جمعيت ميشيم اصن ميخام بميرم از گرما بخصوص اين چند وقت يريز مهموني داريم خستم خيلي    همه ازم توقع دارن بيشتر کلافم ميکنه

دکترم ميگه بهت شوک وارد شده اثرش هنوز توت مونده استرس برات سمه من الان با صدايه افتادن ي خودکار قلبم از حرکت وايميسته بخصوص تازگيا با صدايه گريه و صدايه طاها هم داغون ميشم دلم ميخاد ننه ي عوضيشو اينقد بزنم بميره زنيکه اشغال بچمو اذيت ميکنه صدايه جيغ جيغايه خوده عوضيشم همش تو سرمه الاهي بميره هممون راحت شيم دکترم ميگه واسه همين چيزاس وزنم اضافه نميشه الانم خابيده بودم قطرم جذب شه بزور بلندم کردن بهشون چسب حرارتيمو بدم همش ريخت تو گردنم يني واقعن اندازه پشمک اهميت ندارم

شبا ساعت 2 جودي ابت ميده خيلي خنگ و خوبه دوسش دارم به عشقه اون بيدارم معمولن 

حاله خرسيمم خوبه بويه عطرش خيلي وقته رفته ولي خب :) شستمش تو خونه گذاشتمش مماخش خشک نشد زرد شد يکوشولو دوباره بايد يروز بشورمش تا افتاب مثه خر ميتابه بذارم خرسيمم خشک کنه ^_^ 

حاله همه خوبه يني به هيشکي نميگم اينجوريم فقط پاچشونو ميگيرم خب اخه دلم نميخاد ناله باشم بذارن در برن :/

ازين همه مهمون که ميريزن و ميرن فقط اونايي که اومدن خونمون دوستايه بابا بودن خوب بودن خداييش من ک هيچ پسري ب چشمم نمياد ديدمشون ي لحظه فلش بک خوردم ب عقب حس کردم ي لحظه نيمارو ديدم بخدا ولي سريع خودمو جم و جور کردم کل مهمونيم تو اتاقم نشستم دختراشونم اومدن پيشم کلي ور زدن منم ک حالم از ادمايه وراج بهم ميخوره ميخاستم کلشونو بکنم فقط تو ذهنم فوش بارشون ميکردم نکبت قاب ژله اي گوشيمو اينقد کشيد گشاد شد نزديک با همون دارش بزنم 

بسه فک کنم

فقط کاش بودي :)

شبخير

بغلم ميکنی... :(...
ما را در سایت بغلم ميکنی... :( دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaqalam-kon1 بازدید : 112 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 12:33